به گزارش تراز اقتصاد
باوجود اینکه صبح اول وقت به محل کارش میرفت، اما بعضی شبها فیلم دیدن مان تا ۳ و ۴ صبح طول میکشید. وقتهایی هم که مأموریت بود تنهایی پیگیر سریالها نمیشدم صبر میکردم و وقتی میآمد مینشستیم و یکدفعه ۷ و ۸ قسمت تماشا میکردیم. تقریبا هر روز فیلم میدیدم.
پای ثابت برنامههای مان شده بود فیلم دیدن. هر فیلمیکه روی پرده سینما میرفت در اولین فرصت میرفتیم و تماشا میکردیم، طوری شده بود که هر هفته میرفتیم سینما. امیرعباس که به دنیا آمد تا ۵۰ روزگی اش صبر کردیم، ولی طاقت نیاوردیم و آخرش با بچه به سینما رفتیم. آنروز همه متعجبانه نگاه مان میکردند برایشان جالب بود که با نوزاد به سینما رفته بودیم.
سینما رفتن مان از دوران نامزدی شروع شد اوایل اصلا مشتاق نبودم حتی در تمام دوران مجردی ام فقط یکبار به سینما رفتم، اما بعدها شدیدا علاقهمند شدم. علاقهی آقامهدی به مراتب از من بیشتر بود. بخاطر کرونا که سینماها بسته شد هر چند وقت یکبار میگفت:خانم دوماه گذشت و نرفتیم سینما… الان سه ماه شده که نرفتیم و. سینماها که بسته شد، دیگر فقط سریالهای نمایش خانگی را دنبال میکردیم. آخرین سریالی هم که دیدیم «قورباغه» بود که نصفه ماند. مثل همیشه منتظر بودم از ماموریت برگردد و باهم ادامه اش را ببینیم که شهید شد.
منبع: فارس
انتهای پیام/
تبلیغات